او نمی توانست صبر کند! آنها می توانستند منتظر بمانند تا جمعیت متفرق شود و دوست دخترش خیلی شلخته بود، اما به هر حال، آسیایی می توانست کمی بیشتر صبر کند.
گوجه| 45 چند روز قبل
منم میخوام لعنتش کنم!
برایان| 56 چند روز قبل
مردی آنقدر دلتنگ معشوقه اش شد که او را لعنت کرد تا اینکه تقدیری که روی سینه های دوست دخترش ریخت بالا آمد.
او نمی توانست صبر کند! آنها می توانستند منتظر بمانند تا جمعیت متفرق شود و دوست دخترش خیلی شلخته بود، اما به هر حال، آسیایی می توانست کمی بیشتر صبر کند.
منم میخوام لعنتش کنم!
مردی آنقدر دلتنگ معشوقه اش شد که او را لعنت کرد تا اینکه تقدیری که روی سینه های دوست دخترش ریخت بالا آمد.
سخت لعنتی